وقتی از think استفاده میکنیم، یعنی بنا بر اطلاعات و مشاهدات و فرضیهها و ... که در اختیار داریم، یه نتیجهگیری داریم که موضوعی درسته. به این معنی نیست که ما مطمئن هستیم درسته. یعنی تا حدی پایین تر از sure و know قرار میگیرند. ولی باز هم مبتنی بر یه سری داده است.
I think he is our new teacher.
یعنی بر مبنای اطلاعات و مشاهدات و حتی فرضیههایی که دارم به طور ذهنی به این نتیجه میرسم.
نکته مهم این هست که خودم هم میدونم که ممکنه اشتباه کنم، اگر نه از know یا sure استفاده میکردم.
I know that he is our new teacher.
I'm sure that he is our new teacher.
ولی ترجیح میدیم که از think استفاده کنیم.
در مقابل think، که مبتنی بر یه پایهای هست، suppose رو داریم که اون هم میتونه بر پایه یه سری اطلاعات و دریافتها باشه، اما در لحظه گفتن، خود گوینده هم داره تاکید میکنه که به یه دلیلی این نتیجه به دست اومده و احتمال هم داره درست نباشه. اگر guess رو یه وضعیت پنجاه-پنجاه در نظر بگیریم، suppose از guess قطعیت بیشتری داره (یا میتونیم بگیم توجیه بیشتری داره) ولی به اندازه think هم از نظر گوینده محکم نیست.
I suppose he is our new teacher.
یعنی من یه فرضی دارم که اون معلم جدیدمونه. حدس خالی نیست ولی به محکمی «فکر میکنم» هم نیست.
نکته خیلی مهم اینه که think یه وضعیت ذهنیه که میتونه مبتنی بر عقاید باشه، ولی suppose کمی به مشاهده نزدیکتره، برای همین وقتی میخوایم از چیزایی که بهشون عقیده داریم صحبت کنیم از think استفاده میکنیم.
I think God does exist definitely.
در مقابل assume وقتی استفاده میشه که صحبت از یه دلیل برای توجیه اون جملهی. مثلن
I suppose God exists, because of ...